Darkson

Ayhan_mihrad@ Atilla_z2@ شاید یک شهروند معمولی..

_آخرین زنگ_

الگو گرفته شده از حادثه کلمباین

سبک: روانشناختی / تراژدی / واقع‌گرایانه  

موقعیت:راهرو خالی و خونی مدرسه. 

```markdown

صدای آلارم اضطراری گنگ و بی‌هدف در فضای مدرسه می‌پیچید. بوی دود و باروت در هوا پیچیده بود؛ سکوت بعد از فاجعه، وحشتناک‌تر از خود فاجعه بود.

دیلان پشت یکی از قفسه‌ها نشست، تفنگش را روی زانو گذاشته بود و در چشمانش چیزی جز خستگی نبود.  

اریک، با خون روی آستینش، به دیوار تکیه داده بود و به سقف نگاه می‌کرد، انگار دنبال چیزی در آن لکه‌های پوسیده می‌گشت.

دیلان زمزمه کرد:  

«فکر می‌کردم وقتی تموم بشه، حس آزادی بیاد. اما فقط تهی شدم.»

اریک لبخند تلخی زد.  

«تهی بودن، شاید همون آزادیه.»

لحظه‌ای نگاه‌ها به هم گره خورد.  

دو تفنگ بالا رفت.  

دو ماشه کشیده شد.  

سکوتی عمیق‌تر از مرگ، مدرسه را فرا گرفت.

```

-- Ayhan_mihrad